میروند و چند میلیون تومان دور ریخته به ایران مراجعت می‌کنند
هموطن , جمعه 31 تير 1384 - ساعت 10:05

ساعت شش صبح 5شنبه شهریور 1327 با هواپیمای شرکت ارفرانس از میدان مهرآباد به آسمان صعود نمودم.

 

ساعت شش صبح 5شنبه شهریور 1327 با هواپیمای شرکت ارفرانس از میدان مهرآباد به آسمان صعود نمودم.
اینک از پشت پنجره هواپیما با سرزمین ایران و مردمانش وداع می‌کنم. از بالای کوه‌ها، دهات، باغستان‌ها یکی یکی می‌گذرم. مسافرین در این موقع همه سکوت نموده و مثل این است که آنها هم مانند من سر به جیب تفکر فرو برده‌اند. البته هر کسی فکری می‌کند. فکر من از همین وهله محاسبه مخارجی است که این طیاره و سرنشینانش در این مسافرت خواهند نمود.
بیشتر این مسافرین به عناوین مختلف پس از طی مراحلی چند هر کدام مقداری ارز گرفته و به این صورت و به این طرز جدید ثروت ایران را فرار می‌دهند. همه مسافرین چاق و چله سرکیف و مشغول شوخی و بذله گویی هستند.
باز می‌خواهم از ایران – ایرانی که صدها سال از هر حیث و جهت عقب مانده، از مردمانش که از هر هزار نفرشان فقط یک نفر شکمش سیر می‌شود و باقی لخت و گرسنه و مریض و علیل‌اند – وداع نمایم. باز از اول تا آخر این مسافرین طیاره را وراندازی نموده حساب می‌کنم. آری این بیست و پنج نفر هر کدام یک سال دو سال بلکه چندین سال در خارج ایران به سر می‌برند. باید مخارجشان را همان کور کچل‌ها، همان پابرهنه و گرسنه‌ها، به عناوین مختلف بپردازند. آنکه مالک دهکده و فروشنده گندم است گندم را گرانتر می‌فروشد.
آنکه مالک مستغلات است اجاره را زیاد می‌نماید. آنکه جاهل و نادان است ملک و خانه پدری را می‌فروشد و خلاصه این مسافرین می‌روند و چند میلیون تومان دور ریخته به ایران مراجعت می‌کنند.
این هواپیما اگر از جهات سهولت و آسایش بسیار خوب مرکبی است از جهت فرار ثروت و هستی مردمان جاهل و بی‌خبر قیامت می‌کند، هر هفته دویست نفر ایرانی به این وسیله مسافرت می‌کنند، ای کاش از این عده کسانی هم برای اخذ صنعت و هنر و علم و معرفت مسافرت می‌کردند و ارمغانی به ایران می‌آوردند. افسوس هزار افسوس که سال‌های متمادی این مسافرین به اروپا رفته و دست خالی برگشته اند.
مردم دنیا برای جلب ثروت و اینکه به هر وسیله‌ای که باشد ساکنین عالم را برای خرج کردن به مملکت خودشان بکشند هزار گونه تسهیلات فراهم ساخته‌اند و همین طیاره ها یکی از آن وسایل است، اما افسوس که وضع مملکت ما بقسمی خراب و فاسد است که هیچ کس راغب نیست به اینجا پا بگذارد. کدام احمق پیدا می‌شود که جان و مالش را فدای این مسافرت نموده به جایی بیاید که نه آب خوردن دارد و نه یک هتل حسابی؟ و در هر کجا پا بگذارد هزار جیب‌بر و سارق در کمین‌اش باشند. بیاید چه ببیند؟ این همه ضد و نقیض! صدای یک نواخت موتور طیاره بلند است کم کم مسافرین با یکدیگر انس گرفته مشغول صحبت و سیگار کشیدن می‌شوند.
ملتفت نیستند که طیاره تا چه حد اوج گرفته. اینک پس از دو ساعت از بالای کشور خشک و خالی عراق می‌گذریم. دقیقه به دقیقه از ایران دورتر می‌شویم.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news36323.html