از حالت کبک‌های مقتول خیلی متالم شدم
هموطن , شنبه 8 مرداد 1384 - ساعت 17:32

امروز صبح به حمام رفتم و زود بیرون آمدم. مبلغ 4 قران به حضرات حمامی به صیغه عیدی دادم و این وجه را دادن لازم دیدم. بعد از آن به منزل آمدم. به تحریرات مقرره پرداختم.

 

سه‌شنبه- 26 ربیع‌الثانی- 1332 -ره آموز حکمت – یادداشت‌های روزانه علی‌اصغر خان حکمت -امروز صبح به حمام رفتم و زود بیرون آمدم. مبلغ 4 قران به حضرات حمامی به صیغه عیدی دادم و این وجه را دادن لازم دیدم. بعد از آن به منزل آمدم. به تحریرات مقرره پرداختم.
از رساله حسن و قبح ذاتی شرحی مفصل نگاشتم. بعد از صرف غذا قدری خوابیدم. بعد از بیدار شدن به مباحثه اخوی پرداختم. اعتماد دیوان به ملاقات حضرت آقایی آمده بودند. بعد از آقا میرزا عبدالکریم داماد ملک‌التجار. خبر تازه‌ای که اعتماد دیوان داشت آن که نصیرالملک به محمره رفته است و از آنجا به طهران متظلم شده است.
از طهران هم جواب‌های مسالمت‌آمیز به او داده شده است. بعد از آن محض این که در صبح تا آن وقت مشغول کار بودم و دماغ خسته بود به صحرا به گردش رفتم. در بیرون دروازه باغشاه سبزی صحرا و طراوت هوا و آفتاب که در پس ابرهای پاره پاره گاهی پیدا می‌شد و گاهی پنهان و جوقه جوقه خلایق که به تفرج به آمد و رفت و نشستن و برخاستن مشغول بودند عالم غریبی داشت.
ذرات عالم را دیدم که همگی مشغول انجام کار خود هستند. من نیز به کار خود پرداختم. یعنی به اشک ریختن و تسبیح کردن و اثابت نمودن مشغول شدم. تا حوالی غروب در آن صحرا گردش‌کنان با خدای خود تضرعا و خفیا در راز و نیاز بودم. افکار و حالات آن لحظه نه نوشتنی است و نه می‌توان نوشت.
می‌گذارم و می‌گذرم. تا بعد از غروب در آنجا بودم بعد به منزل آمدم، هنوز میمهان‌های حضرت آقایی در آنجا بودند. من قدری گردش کردم. از قریه پراشکفت موازی چهار قطعه کبک فرستاده بودند. میرزا ابوالحسن خان اخوی که اکنون هشت سال دارد نظر به تعلیماتی که از خواهرش گرفته است منکر خوردن گوشت و بر ضد کشتن حیوانات است.
از حالت این کبک‌های مقتول خیلی متالم شده، شرحی مفصل بر این اعمال تقبیح نمود. بر او دعا خوانده حفظ آینده و حسن عاقبت او را از خداوند مسئلت نمودم. بعد از مدتی نماز گذاشته، صرف شام کرده، خوابیدم.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news37558.html