آخرین ساعات عمر سقراط حکیم
هموطن , جمعه 28 مرداد 1384 - ساعت 10:29

... سقراط گفت: ای اقریطون گرامی آنچه گفتم بکن و بیش از این مرا رنج مده.

 

رساله مکالمه فیدون -اقریطون به یکی از بندگان خود که نزدیک بود اشاره کرد، وی بیرون رفت، پس از زمانی با کسی که مامور نوشاندن زهر بود برگشت. وی زهر را ساییده و در جامی کرده در دست گرفته بود. سقراط چون او را بدید گفت: آفرین ای دوست. تو که آشنا به موضوع هستی بگو چه بایدم کرد؟
مامور گفت: کاری نداری جز این که چون نوشیدی باید راه بروی تا پایت سنگین شود آنگاه بر تخت بخوابی.
پس جام را به سقراط داده وی آن را با کمال آرامی و بی‌هیچ لرزش بگرفت. نه رنگش زرد شد، نه چهره‌اش تغییر یافت، اما به آن مرد نظری که اندکی پایین‌تر از عادت وی و همچون نگاه گاو نر بود، افکنده چنین گفت:
مرا بگو آیا دستوری دارم که از این مشروب به یاد خدا جرعه بر خاک افشانم؟ پاسخ داد: ای سقراط ما همان قدر از آن میساییم که برای نوشیدن کسان لازم است.
سقراط گفت: دانستم اما لااقل اجازه دارم که به درگاه خداوندان دعا کنم که سفر مرا به خیر گردانند؟




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news40408.html