پول من بیچاره باید بهای نان و گوشت برود!
هموطن , سه شنبه 1 شهريور 1384 - ساعت 12:37

کما فی السابق مثل دیوانه‌ها تا نصف شب گردش نموده بعد به منزل رفته خوابیدم.

 

چهارشنبه هشتم پاریس-سفرنامه ابراهیم صحافباشی به فرنگ – به اهتمام محمد مشیری-کما فی السابق مثل دیوانه‌ها تا نصف شب گردش نموده بعد به منزل رفته خوابیدم. شخصی در راه گفت بیایید برویم یک جایی. گفتم کجا؟ - گفت خانه‌ای که قریب صد دختر می‌بینید. – گفتم چه باید کرد؟ - گفت یک لیره باید داد. گفتم عکس آنها را خیلی دیده‌ام. همان کفایت است.
این مجالس و محافل پول کار نکرده می‌خواهد. حکایت یک یا دو لیره نیست. سر به ده لیره می‌زند. پول من بیچاره باید بهای نان و گوشت برود. در حقیقت هر فرسخی که طی می‌کنم یک عباسی اجرت من است که عاید می‌شود.
امشب به لندن مراجعت می‌کنم. باز لندن برای من به واسطه زبان دانستن بهتر است. این جا کاری صورت نگرفت. عمل مسافرت این سفر همان حکایت است که خرخسته و صاحب خر ناراضی. من باید متصل مخارج کرده و دوندگی کنم. جواهرهای امانتی هم به حدی گران است که ابدا کسی نزدیک نمی‌آید.
مردم می‌خندند و نمی‌گویند چند می‌خریم. باری شب به راه آهن نشسته ظهر جمعه به لندن رسیدیم.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news41033.html