با عمل خود جان آنها را خریدم
هموطن , شنبه 26 شهريور 1384 - ساعت 10:35

یکی از توانگران دارای بیست گلدان چینی قدیمی بی نهایت نفیس و پربها بود که شب و روز خود را صرف تماشای صنعت نقش و نگار آنها می کرد و از داشتن چنین گنج ذیقیمتی بسیار مغرور و دلخوش بود.

 

افسانه‏های ژاپنی-روزی یکی از کنیزکان که مامور پاک نگاه داشتن آنها بود ضمن کار دستش به یکی از آنها خورد و گلدان به زمین افتاد و شکست. اربابش از شنیدن این خبر چنان بر آشفت که حکم کرد آن کنیزک بینوا را به قتل رسانیدند.
چون این خبر به گوش یکی از دهقانان آن نواحی رسید، نزد توانگر مزبور آمد و گفت: «من دارویی دارم که می‏توانم قطعات آن گلدان شکسته را طوری به هم بند بزنم که هیچ کس نتواند فرقی بین آن و سایر گلدان‏های سالم بگذارد ولی اضافه کرد شرط من این است که مرا در اطاقی که گلدان‏ها در آنجاست تنها بگذارند که کسی نتواند به اسرار کار من پی ببرد.»
شرط او قبول شد و دهاتی مذکور همین که خود را در مقابل گلدان‏ها تنها و آزاد دید تمام آنها را در هم شکست و سپس از اتاق بیرون آمد و نزد صاحب گلدان‏ها رفت و به آرامی گفت: «این نوزده گلدان اسباب هلاکت نوزده نفر دیگر می‏شد، با عمل خود جان آنها را خریدم و اینک دستور ده تا مرا به قتل برسانند زیرا از کار خود بسیار راضی و دلخوش می‏باشم.»
توانگر پس از شنیدن سخنان مرد دهاتی از بزرگواری و فتوت و انسان دوستی او به تعجب درآمده و از کرده خود سخت پشیمان گردید.




روزنامهء هموطن سلام http://www.hamvatansalam.com
آدرس خبر : http://www.hamvatansalam.com/news44101.html