داستان‏های دخو-در حین مسافرت به کنار دریا دخو دید که ملاحان قیرداغ می‏کنند و به پشت کشتی می‏مالند. سبب این کار را پرسید. پاسخ دادند: برای این که هم کشتی تندتر برود و هم آب داخل آن نشود.
« دخو» با خودش گفت: خوب است من هم خرم را قیر بمالم که هم تندتر برود و هم از رودخانه که رد می‏شود خیس نشود.
با این خیال مقداری قیر خریده به خانه آورد ومشغول آب کردن آن شد. در این میان الاغ «دخو» از دست اذیت مگس‏ها و پشه‏های داخل طویله افسارش را پاره کرد از طویله بیرون دوید و دور حیاط بنا کرد دویدن.
«دخو» گفت: هنوز قیر نمالیده حیوانی چه بدو بدویی می‏کند، امان از وقتی که قیرش بمالم.