اصغر همت بازيگر پيشكسوت تئاتر، اين روزها در تالار اصلي تئاترشهر در نمايش”ملودي شهر باراني” در نقش”مهيار” به ايفاي نقش ميپردازد.
با اين بازيگر باسابقه به اين بهانه گفتوگويي انجام داديم.
* بازي در نمايش”ملودي شهر باراني” چندمين تجربه صحنهاي شما است؟
راستش، نميدانم. من در سال 48 بعد از اين كه 4 سال در پشت صحنه تئاتر بودم براي اولين بار روي صحنه رفتم و تاكنون مرتب كار كردهام.
* يعني از سال 44 تئاتر را شروع كرديد؟
بله، همان طور كه گفتم از سال 48 روي صحنه رفتم و به غير از يك دوره 5 ساله (از سال 62 تا 67) كه به دليل شرايط حاكم بر تئاتر كشورمان با تئاتر قهر كردم، هميشه بودهام و تئاتر كار كردهام.
* در سالهايي كه تئاتر كار نميكرديد رابطهتان با سينما و تلويزيون چطور بود؟
آن زمان تقريبا مصادف بود با سال شروع كار من در حيطه گريم سينما. در آن سالها به گريم ميپرداختم و با بازيگري كاري نداشتم، به اين دليل كه اگر ميخواستم بازي كنم، مجبور بودم در كارهايي حضور پيدا كنم كه بعدها شرمنده خودم و ديگران شوم.
* در بين كارهايتان كدامشان را ميپسنديد؟ هم در سينما و تلويزيون و هم در تئاتر؟
به هر حال در كارهاي تصويري به خصوص در تلويزيون، اقبال مردم نيز مهم است. حالا اگر بخواهم نقشي را كه هم خودم دوست دارم و هم با اقبال مردم مواجه شده بگويم بايد به سريال ”امام علي(ع)” و نقش ”مروان ابن حكم” اشاره كنم. آن نقش برايم هنوز شيريني ديگري دارد. در تئاتر نيز همه كارهايم را دوست دارم و اصلا نميتوانم به يكي از آنها اشاره كنم و در سينما بازي در فيلمهاي ”در مسير تندباد” (مسعود جعفريجوزاني) و ”زشت و زيبا” (احمدرضا معتمدي) را بيشتر دوست دارم.
* آيا تاكنون نقشي بوده كه با آن ارتباط برقرار نكنيد، اما حاضر به ايفاي آن نقش شويد؟
اصلا امكان ندارد. بازيگر با هر شرايطي كه نقشي را بپذيرد مجبور است با آن نقش ارتباط برقرار كند.
* در نمايشي كه براي بازي به شما پيشنهاد ميشود قبل از هر چيز به چه نكاتي توجه ميكنيد. بهتر است بپرسم نمايشي كه مورد علاقه و مورد قبول شما واقع ميشود داراي چه فاكتورهايي است؟
در درجه اول بايد نقش را دوست داشته باشم وقتي نقشي مورد علاقه من باشد وارد مسائل ديگر ميشوم يعني در ابتدا بايد بتوانم با نقش ارتباط برقرار كنم. لازم است عنوان كنم منظورم اصلا به كوتاه بودن نقش، بلند بودن و منفي و مثبت بودنش نيست، فقط كافي است با كاراكتري كه قصد بازي آن را دارم بتوانم ارتباط برقرار كنم. آنگاه تلاشم را براي رسيدن به نقش آغاز ميكنم.
* اين فاكتورها در”ملودي شهر باراني” وجود داشت؟
طبيعتا بله، در اين نمايش فاكتورهايي كه مد نظرم است وجود داشت. تنها مشكلي كه با ايفاي اين نقش داشتم سن و سال شخصيتم در نمايش بود. همان طور كه ميدانيد در اين نمايش نقش كسي را بازي ميكنم كه نصف سن خودم را دارد. با مرزبان صحبت كردم و اين مشكل را كه اولين دغدغهام بود بازگو كردم، اما مرزبان معتقد بودد كه اين نميتواند مسئله مهمي باشد.
*براي تماشاگر چطور؟ براي او نيز فكري كرديد؟ من بعد از نمايش نظر تماشاگران را پرسيدم، اما بعضا در ابتدا تعجب ميكنند.
خب براي تماشاگري كه مرا ميشناسد طبيعتا ممكن است اين قضيه پيش آيد.
اما شما با تماشاگراني كه شناختي از من ندارند اگر صحبت كنيد فكر ميكنم جواب بهتري بگيريد. در روزهاي اول به دليل اين كه هنوز خودم به اين باور نرسيده بودم كه 27 سال سن دارم روي صحنه به اين قضيه اشاره نميكردم، اما بالاخره با اصرار آقاي مرزبان واژه 27 سال را روي صحنه گفتم ولي اكنون خودم نيز مشكلي با آن ندارم چرا كه واقعا اين نميتواند مسئله مهمي باشد.
مسئله اساسي كه در نمايشنامه وجود دارد القاي مفاهيمي است كه در آن مستتر است، سن و سال نميتواند تاثير چنداني داشته باشد، اما به هر حال براي خود من برگشتن به 27 سالگي مسئله بود و تمام تلاشم را ميكردم كه چطور با تجربه يك 27 ساله كه بسيار كمتر از تجربه من است روي صحنه ظاهر شوم، چطور وقتي من ميگويم”من به اندازه يك طفل 7 ساله مجهز به اسباب زندگي نيستم” لحنم را خاص يك جوان 27 ساله كنم تا يك مرد ميانسال 52، 3 ساله. اينها مسائلي است كه من سعي كردهام روي آنها كار كنم. حالا من نميدانم تماشاگرها به شما چه گفتهاند؟ آيا گفتهاند يكّه خوردهاند كه من يك نقش 27 ساله را بازي ميكنم يا اين كه نتوانستهام آن را خوب بازي كنم؟!
*خود من در شما چالاكي روحي و فيزيكي يك جوان 27 ساله را نديدم حتي با توجه به اين كه شخصيت نمايشي شما كسي است كه داراي مدرك دكتري از يك كشور خارجي است و ميتواند كمي با تجربهتر به نظر برسد.
در واقع شخصيت مهيار، يك شخصيت درونگرا است. اصلا قرار نيست چالاكي فيزيكي داشته باشد. مهيار توسط نويسنده طوري پرورانده شده كه كاملا گوشهگير است، به خصوص از زماني كه متوجه ميشود كه خانوادهاش برايش نقشهاي كشيدهاند كه او در گيلان و با وجود آن موفقيتهايي كه در خارج دارد اينجا زندگي كند بيشتر در خود فرو ميرود همچنين چيزهايي كه آنجا ديده و فشارهايي كه به تبعات جنگ جهاني دوم بر او وارد شده در ساخت روحيهاش بيتاثير نبوده. به هيچ وجه اين آدم يك آدم فيزيكال يا اكتيو نيست. شما مطمئن باشيد اگر من 20 ساله هم بودم باز هم اين نقش را همين گونه بازي ميكردم كه اكنون در حال بازي هستم.
*من فكر ميكنم اين مسئله وقتي بيشتر به چشم ميآيد كه شما زمان زيادي را در سكوت ميگذرانيد و باقي بازيگرها در حال بحث و گفتوگو هستند.
به عنوان مثال در بحث اول بهمن و سيروس كه تقريبا 20 دقيقهاي به طول ميانجامد شما تمام طول بحث را ساكت هستيد و به نظر ميآيد شما نميتوانيد متوجه حرفهايي كه رد و بدل ميشود، باشيد چرا كه تماشاگر انتظار دارد شما با شنيدن و ديدن بحث و جدل آنها، عكسالعمل نشان دهيد؟
نه. چيزي كه رادي نوشته اين است كه او درگير خواندن مجلهاش است و در ضمن از اين درگيريها كاملا با خبر است.
مسائلي كه آنجا اتفاق ميافتد، مسائل و اختلافات بين 2 جبهه است و ميبينيد كه وقتي مهيار به حرف ميآيد، ميگويد:«دوستان من جنگ تمام شد و از”رايش” فقط يك سبيل مونده، ول كنيد. چرا به اين آدمهاي گنده چسبيديم. بيايد آدمهاي گنده خودمون رو ببينيم. حافظ رو ببينيم كه از همه اينها گندهتر و بزرگتره.» بنابراين ميبينيد كه مهيار كم حرف ميزند، اما در آخر هم چنين چيزي ميگويد. يعني در عين سكوت مسائلي را كه ميگذرد زير نظر دارد در هر صورت من خوشحالم از اين كه شما به اين مسئله اشاره كرديد چرا كه مهيار با همين سكوتهايش و همين خرابيهاي درونش است كه معني پيدا ميكند و اگر شما به اين نتيجه رسيدهايد من خوشحالم.
* اتفاقا من هم ميگويم شما در خصوص بازي در سكوت كه خيلي هم داشتيد، كاملا مسلط بوديد. در مواقعي از نمايش و هنگامي كه اتفاقا بحث جالبي در طرف ديگر صحنه بود من به شما خيره ميشدم و به بازي شما دقت ميكردم. شما در لحظاتي عالي بوديد يعني سكوت را با جمله خواندن پرنميكرديد شما خود سكوت ميشديد.
خب ببينيد اين يكي از آرزوهاي من بوده كه بتوانم روزي بدون گفتن ديالوگ يك سري مفاهيم را به تماشاگر منتقل كنم. باز هم خوشحالم كه تماشاگر ما متوجه اين قضيه شده كه سكوت اهميت زيادي دارد. سكوت خودش حرف ميزند .
در لحظاتي كه شما به لحاظ بدني، حركتي نداريد و نيز ديالوگي براي گفتن وجود ندارد، نقش سكوت بسيار پر اهميت است و اين نمايشنامه و اين كاراكتر هم يكي از جذابيتهايش همين سكوت بود. به اين فكر ميكردم كه بايد در سكوتها چه كاري انجام دهم. همچنين فكر ميكردم زمانهاي بيكاري را در روي صحنه چگونه بايد بگذرانم و به آرامي با پيش رفتن تمرين براي تمام لحظاتم فكر كرده و توانستم سكون خودم را درك كنم.
*در مورد همكاريتان با هادي مرزبان صحبت كنيد؟
خوشحالم از اين كه بعد از 17 سال دوباره با آقاي مرزبان كار كردم و باز هم خوشحالم كه طي اين 17 سال آقاي مرزبان به جاهاي بسيار بهتري رسيده است و خيلي نكته بين شدهاند. شايد 17 سال پيش من به عنوان بازيگر نارضايتيهايي در طول تمرين و كار نسبت به ايشان داشتم، اما به هر حال در اين چند سال هم آقاي مرزبان تغيير كردهاند و هم من و حالا نقطههاي مشترك بيشتري با هم داریم.
|