 |
توصيه روز |
 |
 |
:: بازار کامپيوتر :: |
 |
|
:: نکته آموزشی :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|
|
دعوت به يك نمايش مجلسي!
|
| | |
 | محمود عزيزي در سالهاي دهه 60 با رويكرد به نمايشهاي سنتي ايران به فعاليت در عرصه كارگرداني تئاتر پرداخت. | محمود عزيزي در سالهاي دهه 60 با رويكرد به نمايشهاي سنتي ايران به فعاليت در عرصه كارگرداني تئاتر پرداخت. نمايشهايي نظير”مسلم” با رعايت تكنيكهاي اجرايي و آوازي تعزيه و نمايشهايي به شيوه تخت حوضي با حضور سعدي افشار كه اتفاقا جزء اولين نمايشهاي ايران پس از انقلاب بود و راهي فرنگستان هم شد، از آن جمله است. شايد يكي از دلايلش اين باشد كه از همان سالها تا اين روزها كه دوباره در تالار نصر بسته شد، عزيزي مديريت اين تالار را بر عهده داشت.
اما اين بار عزيزي با سه اپيزود از مجموعه نمايشنامههاي”تئاتر بيحيوان” به تالار چهارسو مجموعه تئاترشهر آمده است. ”ژان ميشل ريب“ نمايشنامهنويس معاصر فرانسوي، در اين نمايشنامهها به مشكلات ارتباطات انساني، عدم درك متقابل انسانها از هم، شكلگيري باورها و تابع شرايط بودن آنها ميپردازد. با عزيزي درباره اين نمايش به گفتوگو نشستهايم. هر چند كه به خاطر سابقه مديريتي تدريس وي در دانشگاه، اين گفتوگو ناگزير سمت و سوي تحليل اجتماعي شرايط را تئاتر نيز به خود گرفت.
*در بروشور نمايش آمده كه اين سه اپيزود از مجموعه”تئاتر بيحيوان” انتخاب شده است. درباره تمامي اين مجموعه، كمي توضيح ميدهيد؟
مجموعه نمايشنامه”تئاتر بيحيوان”، شامل اپيزودهاي مختلف ميشود كه يك قسمت آن موزه است، قسمت ديگر، برابري و برادري و ... كه از ميان همه آنها، اين 3 اپيزود را براي اجرا انتخاب كرديم. اين نمايشنامهها، به عنوان نمايشنامه برتر سال 2001، جايزه فرهنگستان هنر فرانسه را در حوزه تئاتر به خود اختصاص دادهاند و به همين خاطر، تنديس بهترين نمايشنامهنويس از آن”ژان ميشل ريب” شد. جداي از اين، وقتي كه براي اولين بار اين نمايشنامهها را خواندم، احساس كردم اين شكل از تئاتر را ميتوانيم در ايران روي صحنه ببريم.
به چند دليل؛ نخست آن كه، بسياري از مضاميني كه الان خانوادهها و افراد جامعه به نحوي به آن دچار هستند، در اين نمايشنامهها گنجانده شده است كه از آن جمله ميتوان به تابوها و اصول و قوانيني كه آدمها براي خودشان ميسازند و روي مناسبات رفتاري و اجتماعي آنها تاثير ميگذارد، اشاره كرد.
حتي گاهي پايبندي انسانها به بعضي از مسائل، باعث ميشود كه آنها به هم پرخاش كنند يا از هم فاصله بگيرند. فكر ميكنم بهتر است اين مسائل يك بار ديگر، به صورت نمايش در معرض ديد مخاطب قرار بگيرد.
پس ميتوان گفت دغدغه اصلي اين نمايشها، اصلاح روابط انسانهاست.
اصلاح كه وظيفه تئاتر نيست. تئاتر يك موقعيتي را مطرح ميكند كه انسانها ميتوانند از آن موقعيت تاثير بگيرند. در واقع تئاتر، توليد فرهنگ ميكند كه اين امر متفاوت از فرهنگ سازي و اصلاح فرهنگ است.
يك اثر نمايشي، مناسباتي را مطرح ميكند كه ميبايست تاثيرگذار باشد، اگر وجه تزكيه نفس و فاعل و مفعول بودن صحنه را در نظر بگيريم.
فكر ميكنيد در تئاتر امروز هنوز مفهومي به نام”كاتارسيس” وجود دارد؟
به هر صورت در تمام اشكال نمايشي نوعي همزادگرايي است. حالا امكان دارد اين همزادگرايي به صورت پيچيده و كلانش نباشد، اما عنصري از آن همچنان وجود دارد و انسانها به همين دليل، دوست دارند به تئاتر بروند. اگر چه تلويزيون و ماهوارهها، بسياري از مناسبات انساني را در قالب برنامههاي مختلف ارائه ميدهند. اما در بدترين شرايط اقتصادي هم ديدهايم كه تماشاگر به سالن تئاتر ميآيد چون ميل به ديدن يك آئين نمايشي در جمع، همچنان زنده است.
در اين 3 اپيزود به نوعي روزمرگيها و عادات انساني، مورد نقد قرار ميگيرد، به خصوص در اپيزود اول اما باز هم ميبينيم كه در همين اپيزود، در نهايت به واسطه يك سري تعارفهاي روزمره و مسائل اقتصادي، انسانها به زمين پرت ميشوند و انگار هيچ وقت رهايي صورت نميگيرد.
بله! همان طور كه شما اشاره كرديد، اين گرفتاريهاي بشر است. ما به راحتي نميتوانيم از آن چه كه گريبانگير ما است به عنوان مجموعه اطلاعات فرهنگي جدا شويم. ما نميتوانيم آنها را دور بيندازيم و به جهان ديگر برويم. مثل رها شدن از سنت، عبور از سنت و رفتن به مدرنيته زمان ميبرد. بايد فاكتورهاي بسياري مطرح شود تا كسي رضايت دهد، خلق و خوي و اصول و قواعدي را كه به آن اعتقاد دارد و با آن زندگي ميكند، كنار بگذارد و با معيارها و مناسبات جديد به زندگي ادامه دهد. اما همه اين مسائل به نوعي در نمايش مطرح ميشود و پس از آن انتخاب با مخاطب است كه خودش را در كدام كفه ترازو قرار دهد.
*آيا در متن اثر ويژگيهاي پاروديك وجود دارد؟ شما به چه ميزان به اين شاخصهها در اجرا توجه داشتهايد؟
آن چه كه مد نظر بوده، رابطه 2 انسان است كه هيچ انتخابي در مورد چارچوب كلي زندگيشان نداشته و حتي با داشتن آرزوهاي عديده، هرگز به خودشان اجازه ندادهاند كه از اين جزر و مد داخلي كه تحريكشان ميكند، رها شوند و به يك موقعيت ديگر پرتاب شوند. وقتي عنصري به اين ارزشها تلنگر ميزند، تازه متوجه ميشويم كه اين شخصيت چقدر آرزو و آمال دارد و چقدر مشتاق است كه شرايط فعلي خودش را تغيير دهد. اما اين شرايط به راحتي تغيير نميكند و او را گرفتار كرده است. هر چند كه خودش هم به نوعي عامل اين گرفتاريها است. مسائلي نظير قسط مغازه، مشتريها و ... اما در دلش آرزوي پرواز دارد. ما قصد داشتيم مجموعه اين مناسبات را در شخصيتهاي اين نمايش، برجسته سازيم.
*به عنوان كارگردان اثر، به چه ميزان به متن وفادار بوديد چقدر برداشتها و خوانش خودتان را از متن در اجرا دخيل كرديد؟
ما كه نميتوانيم متن را تغيير دهيم. در اجرا هم هر آن چه كه نوشته شده، گفته شده است مگر مواردي كه فكر كرديم ميتوان، كلماتي را جايگزين آنها كرد اما خط و خطوط اصلي ما در جهت مرئي كردن خلق و خوي آدمها بود و سعي ميداشتيم اين نكته را برجسته كنيم كه چقدر انسانها ميتوانند به چيزي مقيد باشند كه خودشان هم به آنها اعتقاد ندارند اما جزء اصول و قواعد زندگي بوده و به نوعي شكل دهنده منش و رفتارشان شده است و عقلانيت آنها مشروط به اين اصول و قواعد شدهاند. در حالي كه خودشان هم ميدانند كه آن اصول باز دارنده هستند. به نظر ميآيد در اجرا با نوعي پارودي و سخره گرفتن اين مناسبات مواجهيم!
شكلي از سخره در آن وجود دارد كه البته مضحك نيست. در واقع آن اتفاق براي من مهم بود. اين كه متوجه شويم كه در طبيعت رفتاري ما نكاتي است كه باعث ميشود زمين بخوريم. اين نمايش، آينهاي براي خود مخاطب است تا جايگاه و نگاهش را تصحيح كند.
وجود روايتهاي كوتاه در قالب اپيزودهاي نمايشي و ويژگيهاي طراحي صحنه، بازيها و البته نوع ميزانسن، كليت اين اجرا را به نمايشهاي تلويزيوني، با حد مخاطبان آن رسانه، نزديك كرده است. نظر شما چيست؟
به اين نوع تئاتر، تئاتر مجلسي گفته ميشود. تئاتري بيواسطه و بدون فاصله از تماشاگر. مخاطب آن هم مردم عادياند، يعني هر قشري از جامعه به راحتي ميتوانند با اين نوع تئاتر ارتباط برقرار كنند. چرا كه هر فردي، از هر ردهاي از جامعه با شكلي از اين مناسبات درگيراند.
حضور بازيگراني نظير داود رشيدي، رضا بابك و لادن مستوفي براي جلب مخاطب بيشتر نيست؟
اگر اين اتفاق ميافتاد به ازاي هر يك از اين بازيگران، هر شب سيصد تماشاگر به سالن ميآمد و سر جمع ما شبي نهصد تماشاگر ميداشتيم، در حالي كه اين اصلاً با توان مخاطب تئاتر در كشور ما تطبيق ندارد. امكان دارد در سالنهاي ديگر هم بازيگران شناخته شدهاي، حضور داشته باشند، اطلاعرساني هم به مقدار كافي هست اما سالنهاي تئاتر با توجه به انتخابهاي مخاطبان تئاتر پر و خالي ميشود. اينها فاكتورهاي تجارت سينما است.
اين فاكتورها در تئاتر جواب نميدهند؟
نه! در تئاتر جواب نميدهد. وگرنه همه سراغ اين نوع كار ميرفتند. البته تاكنون هم بسياري از هنرمندان به اين سو رفتهاند. اما مخاطباني كه اين بازيگران را از طريق سينما و تلويزيون ميشناسند، اغلب در خانه ماندن را به تئاتر رفتن، ترجيح ميدهند و ميبينيد كه آمار تماشاگران تئاتر، چندان تغييري نميكند.
به نظر ميرسد در اين كار با بازي جديدي از آقاي رشيدي مواجه نيستيم. نظر شما به عنوان كارگردان چيست؟
بازي جديد يعني چه؟ انتظار داريد كه بازيگر در صحنه پرواز كند؟ در واقع اين شكل از تئاتر، تمناي ديگري از بازيگر ندارد. در يك كار، گروه بازيگران حركات موزون دارند، لحن آوازي هست اما در يك كار ديگر به اين همه فعاليت نيازي نيست. همان طور كه گفتم جنس اين كار، مبتني بر نمايش مجلس است.
همين معناي مجلسي و خصوصي هم، ارتباط بيواسطهاي با تماشاگر برقرار ميكند و شايد هم جذابيتش به همين باشد. از سوي ديگر اگر بازي اغلب بازيگران را فريم به فريم بررسي كنيم، چندان تفاوتي در آن نميبينيم آن چه كه آنها را از هم متمايز ميكند، موقعيتهاي متفاوت بازي است.
البته بسياري از اين چيزها را ما در ذهن خودمان تابو كردهايم. شايد هم الان در اين موقعيت، من به عنوان كارگردان نبايد به اين موارد اشاره كنم. اما در كليت امر، شرايط موجود مگر چيزي به جز كليشه بودن را ارائه ميدهد؟
منظور شما از شرايط چيست؟
شرايط يعني نوع نگاه ما. اين نوع نگاه ماست كه كليشهاي شده و بعد تصور ميكنيم هر چه ميبينيم كليشه است. در حالي كه نگاه ما به قاب تلويزيون و سينما عادت كرده است و مجموع اطلاعات نمايشي مخاطب عام ما، وامدار تلويزيون و سينما است. هر چند كه به طور كلي ما اصلاً مخاطب عام تئاتر نداريم و اغلب مخاطبان تئاتر، افرادي هستند كه به هزار و چند دليل هنوز ارتباط خودشان را با تئاتر حفظ كردهاند.
ما هنوز سالنهاي مشخصي براي اجراي انواع مشخصي از تئاتر نداريم تا مخاطبان، با توجه به نياز و سليقهشان يك تئاتر را انتخاب كنند. ما تنها يك مجموعه مختص اجراهاي تئاتري داريم به نام تئاترشهر كه انواع و اقسام گروههاي مختلف با نگاههاي متفاوت در تالارهاي مختلف آن به اجراي برنامه ميپردازند. اغلب اهالي تئاتر هم متاسفانه از طريق كارهاي تصويري امرار معاش ميكنند چون شغل و علاقه اصلي آنها تئاتر است، ممكن است عدهاي فكر كنند، حضور افرادي با سابقه تصويري، براي جلب مخاطب است اما واقعيت اين است كه تماشاگران تئاتر، تعداد ثابتي دارند. مگر نوعي نمايشهاي خاص كه مخاطب آنها قشر نوكيسه است و اين قبيل افراد دوست دارند برخي از تئاترها را هم در برنامههاي ساليانهشان بگنجانند.
اين قبيل افراد هم مخاطب اين نوع تئاتر نيستند.
در كليت سياستهاي هنري هم، نوع گردش نگاه سياسي به سينما، متفاوت از تئاتر است. در واقع تئاتر هنوز ديده نميشود. درست است كه با راهاندازي مراكز آموزش عالي غير دولتي، به طور غير مستقيم، تئاتر در كشورمان نهادينه ميشود اما آموزش آكادميك، يك پاي ستون تئاتر است و سه پاي ديگرش، هنوز لنگ ميزند. يكي از آنها، استفاده كردن از اين تخصصهاي علمي است، ديگري درآمدزدايي اين حرفه است كه هنرمندان تئاتر بتوانند زندگي كنند و ديگري جايگاه اساسي اين فعاليت عظيم در طول تاريخ بشر است كه در جامعه ما هنوز مشخص نشده است. از اين ميان فقط مراكز آكادميك نهادينه شده و خانوادهها حضور فرزندانشان را در اين مراكز ميپذيرند.
اين اتفاق در سالهاي دور نادر بود. اما امروز فرزندان خانوادههايي از سطوح مختلف جامعه در اين مراكز آموزشي ميبينند و اين اتفاق خوبي است اما اقتصاد تئاتر، سالنها و فضاهاي تئاتر و اشتغالزايي براي اين حوزه ديده نميشود.
با توضيحاتي كه شما درباره تئاتر مجلسي داديد، حضور آينهها در طراحي صحنه اپيزود اول، فقط به جهت ساختن فضاي يك آرايشگاه بود يا اين كه وجود تصوير تماشاگران در صحنه به نوعي در بالا بردن اكسپرسيون صحنه ياري ميرساند؟
اكسپرسيون صحنه به آن معنا، نه! اما فضاي صحنه به نوعي ساخت و ساز مناسبات يك آرايشگاه را ميطلبيد و بعد ديدن خود آدمها، ما در آينه به نواقص خودمان بهتر پي ميبريم.
| | | | | | |
|
 |
تحليل |
 |
 |
:: اقتصادی :: |
 |
|
:: فناوری اطلاعات :: |
 |
|
:: روی خط جوانی :: |
 |
|
:: ورزش :: |
 |
|
:: فرهنگ و هنر :: |
 |
|
:: حوادث :: |
 |
|
|
 |
 |
|
 |
|
|